بعضی از چیزها اولین تجربشون بدک نیست

بنظرم بعضی چیزها که آسیبی به اطرافیانت وارد نمیکند را انجام بدی بد نیست.

دیروز بعداز تحمل مشکلاتم و لبریز شدن صبرم و یه دعوایی با یکی!. بعداز مدت 

بسیار زیاد و طولانی مدت یهو به سرم زد با تیغی کاتری دستمو بزنم:-|

نمیدونم خوشبختانه بود یا بدبختانه اماتیغی پیدا نشد و شروع کردم به گشتن دنبال کاتر

که پیداش نکردم

جداازاینکه حالم بد بود یه جنون عجیبی بهم دست داده بود که طی این همه زجر کشیدن هام

هیچوقت به سرم نزده بود اینکار رو کنم اما دیروز عجیب بود که این حالت ها بهم دست داد

مامانم خونه نبود و سریع زنگ زدم براش و گفتم کاتر کجاست و اونم چیزی نپرسید که میخوای چیکار

خیال میکرد برا کارم نیاز دارم آدرسشو بهم داد و من پیداش کردم و متاسفانه کند بود:(

انقدر رو دستم کشیدم که تهش چند برش سطحی داده شد.

میخوام حالم رو توصیف کنم که چه احساس کرختی ای خاصی بهم دست داده بود

بااینکه سطحی برش داده بودم اما خیلی ازش خون میومد و هرچی بیشتر میومد 

حس بهتری بهم دست میداد اما یهو نمیدونم چی شد که گرفتم با یه دستمال جلوشو گرفتم که بیشتراز این نیاد

نه اینکه رگم رو زده باشم نه خیلی بالاتراز رگ فقط هدفم خالی کردن خودم بودهیچ جوره آروم نمیشدم و

این اذیتم میکرد خیال میکردم با گریه حالم خوب میشه اما نشد که نشد.بدترم شد

اما با زدن دستم تمام انرژی منفی ام خالی شد و حس سبکی ای بهم دست دادالبته لازم به ذکر است که بگم با همونی

که بحثم شد خودش آرومم کرد و ازاحتمال زدن بیشتر جلوگیری کرد:))

پ.ن1:انقدر اون لحظه بی جون بودم که حتی زور شدن تیکه جلوی کاتر رو نداشتم

 که اگه داشتم معلوم نبود چی میشد!!

و اینم بگم با تمام اینها وقتی خواستم اینکارو کنم تمام دست و پام و تنم یخ زده بود از بس ترسیده بودم

و برام جای سواله این بعضی ادما از بالا تا پایین دست رو میزنن چه غلطی میکنند؟اولش که میزنی درد نداره

اما بعدش خیلی درد میگیره و میسوزه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها