آدمی زاد هست،گاهی وقتا دلش میخواهد یک نوازش را،یک دوستت دارم را

یک محبت خالص و واقعی.

گاهی وقت ها چیزهایی را که میشنوی،میبینی،حس میکنی واقعا سخت است دم نزدن

و نگفتن چیزی را که دلت هست که توهم این حس را فقط گاهی،سالی یکبار

لمسش کنی.گاهی وقت ها:)

آری مادرم را میگویم.

او که نیمه صبحی دست برسر دخترک تازه باردارش میکشد که بغلش میگیرد

و بااو میخوابدآری مادرم را میگویم که شاید سالی یکبار مراببوسد

شاید هم از ته دلش نباشد

چون فقط عید به عید اینکار را میکند و اآن هم یک بوسه و برخورد نصفه نیمه بر روی یک طرف گونه ام

همین.

آدمی نیستم که به این چیزها اهمیت بدم،اما هر دوسه سال یک بار

 اینطور میشوم که فوق العاده حس بدی هست

اسمش حسودی به خواهرم،عزیزترازجانم نیست،نه!

تنفر به آن کسی هست که مرا فقط زاییده که روز به روز باکارهایی که میکند 

چوب خطش را بیشتر میکند و من را ناامیدتر

من دراین19سال عمر رنج های بسیاری کشیدم که هیچکدام قابل جبران نیست

چراکه هرچیزی همان زمان قابل لهلود هست و از زمانش بگذرد زخم میشود و میماند و 

هروقت که میبینیش عمیقا به فکرمیروی و حسش میکنی:))

من این را تجربه کردم و بد دردی است.

خدا روزی برای کسی نیاورد اینهارا که برای هیچکس همچین دعایی رانمیکنم

چرا که زخمش هرروز تازه تر میشود و دردش بیشتر و تمام بدنت رامیگیرد

بااین وجود این رنج هارا سعی دارم تبدیل به آرزو برای فرزندان نازنینم کنم و تمام حسرت هایم،

مهر و محبت های مادرانه ام را عمیقا بهشان تزریق کنم که مبدا روزی به حال من دچار شوند.

دخترم،پسرم این رو بدونید از صمیم قلبم بااینکه نمیدانم چه هستید،وچگونه اید ووو. دوستتان دارم❤️❤️


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها