گاهی وقتا باخودم فکرمیکنم مگر من به چه گناهی مرتکب شدم که گرفتار همچین پدر و مادری

شدم؟؟؟.هوومم؟دارم سزای کدوم اعمال زشت از بدو تولد میدم که باید گرفتار یه همچین 

پدرومادری بشم؟؟؟پدرومادری که درک از دنیای دخترونه یک دختر19ساله رو ندارند؟؟

پدرومادری که یک روزی به یک جایی رسیدم بگم با پشتیبانیه کی بوده؟؟

وقتی برای یک جا رفتن هیچوقت راضی نبودند و نیستند 

من تابه الآن به هرچی که خواستم رسیدم فقط و فقط با تلاش و پشتکار خودم بوده 

و چیزی جز این نبوده و نیست.همیشه دیگران رو بامن مقایسه میکنند اما هیچوقت

نشده اون ها رو با پدرومادری مقایسه کنم!!

نه اینکه توذهنم نکرده باشماتفاقا روزی هزار بار که از جلوی چشمام میگذرند و هربار دلم رو

میشند گفتم ای کاش پدرومادرم یکی دیگه بودند.یکی که درکم کنه و باهاشون حالم

خوب باشه و بتونم کنارشون آرامش داشته باشم،بتونم باهاشون دوست باشم،بتونم باهاشون درودل کنم

اماخباین هایی که گفم همشون ای کاش و حسرتی بیش نیستشاید بعداز مرگم دنیای دیگه ای باشه

دنیایی که بتونم خودم محل زندگیم رو،پدرومادرم رو،دینم  رو،اسمم رو انتخاب کنم

نه اینکه از دین و اسمم خوشم نیادنهکلی گفتم و بیشترین تاکیدم رو پدرومادره

میگن پدرومادر عین فرشته ها مهربونن اما کو؟همش بدخلقیاشون رو چرامن باید ببینم؟؟

چرا من باید تحمل کنم؟؟چرا واقعا؟؟خواهرم که ازدواج کردن و رفتند و فقط من موندم:)

چرا کسی این درکم کنه؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها